اختصاصی ایران بریفینگ / امیر فرشاد ابراهیمی
یکی از فاسدترین و جنایتکارترین مقامات جمهوری اسلامی که به دلایل مختلفی به نسبت سهمش در وضعیت کشور از واکاوی همهجانبه مصون مانده است، در ارتباط با فساد مالیاش، موضوع ساختوسازهایش، شراکتش با موسوی لاری و رشت الکترونیک منتشرشده که قطرهای از فساد مالیاش است اما به ابعاد جنایت و تندروی و دریوزگیاش و شیادیاش پرداخته نشده، خودش هم با کنشهای سیاسی و چرخشهای ۱۸۰ درجهای بر آن سایه انداخته است.
عبدالله نوری حسینآبادی زاده ۱۳۲۸ در اصفهان است، روحانی است و در حوزههای علمیه نجفآباد، اراک و قم تحصیلکرده است، کارنامه و گذشته چندان روشنی از او در پیش از انقلاب در دست نیست، اما خود در چند مصاحبه مدعی حضور و سازماندهی کردن راهپیماییها در اصفهان پیش از انقلاب است.
اصلیترین حضور او درصحنه انقلاب از دوره دوم مجلس شورای اسلامی است نماینده اصفهان که با سخنرانیهای تندوتیز علیه ضدانقلاب و انقلابیون نماهایی چون جبهه ملی و نهضت آزادی شاید از همین سخنرانیها بود که نظر روحالله خمینی را جلب کرد و او را به دایره نزدیکان خود افزود، اگرچه برای مدتی پیش از نمایندگی در مجلس دوم فعالیت سیاسی خود را با مدیریت صداوسیما و همچنین چند ماهی معاونت وزارت امور خارجه آغاز کرده بود.
او اگرچه در دوره پنجم نیز نماینده تهران شد و در دور اول دولتهای هاشمی و خاتمی وزیر کشور اما بیشترین اشتهارش و البته افتخار خودش به نماینده روحالله خمینی، بودن در جهاد سازندگی و همچنین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، او همچنین با حکم خمینی بهعنوان ناظر بر انتخابات شورای عالی قضایی منصوب شد عضویتی که تا دوره ریاست هاشمی شاهرودی بر قوه قضائیه ادامه داشت.
در دور اول ریاست جمهوری محمد خاتمی، او وزیر کشور شد تا اینکه مجلس پنجم در ۳۰ خرداد ۱۳۷۷ او را استیضاح و برکنار کرد، مجلسی که خود نیز نمایندهاش بود اما به شوق وزارت رهایش کرده بود.
او سپس در انتخابات اولین دوره شورای اسلامی شهر تهران شرکت کرد و رئیس این شورا شد اما برای شرکت در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۸ استعفا داد اما مدتی بعد روزنامه خرداد که او مدیریت را داشت توقیف و او به زندان محکوم شد و دادگاه به او دیگر اجازه ثبتنام در انتخابات را نداد.
از دیگر طنزهای جمهوری اسلامی این است که نوری تا سال ۱۳۸۱ در حالی در زندان به سر میبرد که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بود.
او مشهور است به فردی که همزمان دو نمایندگی از خمینی دریافت کرده جهاد سازندگی و سپاه پاسداران، دو نهاد قدرتمند و مهم و حیاتی انقلاب اسلامی، حکم انتصاب نمایندگی وی اختیارات سنگینی را از سوی جماران به وی داده بود اختیاراتی که در حکم انتصاب به نوری تفویض شده بود فراتر از حتی فرماندهان سپاه پاسداران بود و نوری اختیار تأیید عزل و نصب تمامی فرماندهان را هم دارا بود، اگرچه نوری به سپاه رفته بود تا اختلافات میان روحانیت و پاسداران را خاتمه دهد اما همین دامنه اختیارات وسیع او و اقدامات او در مورد کنترل و محدودسازی برخی جناحها در سپاه که به اخراج و همچنین بازداشت چند فرمانده ارشد و میانی سپاه منتج شد بر آتش اختلافات میان سپاه و روحانیت افزود، اختلافاتی که بسیاری بر این گمان هستند تا به امروز ادامه دارد، نوری پس از درگذشت خمینی از این سمت استعفا داد و در ۵ تیر ۱۳۶۹، جای خود را به محمود محمدی عراقی داد، محمدی عراقی از ۴ آبان ۱۳۶۸ قائممقام نوری بود.
نوری از دهه هفتاد در حوزههای دیگری نیز واردشده بود ساختمانسازی، خرید زمینهای موات و کشاورزی در شمال ایران و شاید رونمایی از فساد او از همین دهه و نقاط آشکارتر شد، فسادی که تا همین امروز ادامه دارد گاه به نام خودش و گاه به نام همسرش.
بخشی از فساد و ماهیت عبدالله نوری بهروشنی در خاطرات هاشمی منعکس است بهعنوانمثال:
«خاطرات هاشمی»؛ ۳۱ مرداد ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶
عبدالله نوری وزیر کشور درخواست دارد محسن، معاونت سیاسی او را بپذیرد؛ چون محسن موافق نیست، نپذیرفتم
۱۸ فروردین ۶۹ در خاطرات هاشمی
عصر آقای عبدالله نوری، [وزیر کشور] آمد و خواست بخشنامهای از سوی من، برای جلوگیری از حضور افراد بدحجاب در مراکز دولتی صادر شود.
اما ازجمله نقاط سیاه عبدالله نوری چرخشهای ۱۸۰ درجهای وی در مورد منتظری است، او ازجمله نزدیکترین افراد به منتظری بود اما شهره است اولین فردی بود که عکس آیتالله منتظری را در دفتر خود برداشته و به سطل زباله انداخت و ساعاتی بعد عکس آیت الله منتظری که بر روی دیوار ساختمان مرتفع جهاد سازندگی در میدان فاطمی تهران بود دستور داد رنگ پاشی کنند.
او که بیشترین زدودند و ارتباطات را با منتظری و بیتش وقتی در قدرت بود داشت بلافاصله بعد از برکناریاش بهعنوان نماینده ولیفقیه در سپاه و جهاد تندترین و بیشترین پیگیری را برای حمله به وی و محدودیتهای فیزیکیاش داشت و فرمانده میدانی اولین حملات به بیت وی بود که در یادداشت حمایتی زیدآبادی هم منعکس است:
وقتی برای کاندیداتوری نامش مطرح شد و وقتی در حمایت از منتظری چرخید حملاتش به بیت منتظری را مطرح کردند، زیدآبادی نوشت فقط یک دیوار را خراب کرد! که البته خیلی بیشتر از یک دیوار بود! همزمان نمایندگی ولیفقیه در جهاد و سپاه میداندارِ تخریب و حمله به بیت منتظری بود، هم در زمان وزارت کشورش،
در خاطرات ۳۰ شهریور ۱۳۶۸ در هاشمی آمده:
«عبدالله نوری [وزیر کشور] آمد، در مورد آقای منتظری صحبت کرد. معتقد است ایشان رو به رشد است و نمیشود جلوی مرجعیت ایشان را گرفت و باید مسئله را حل کرد. قرار شد که دراینباره بحث و تصمیمگیری شود» که با توجه به دهها فکت و روایت و سند به معنی تلاش نوری برای محدودیت بیشتر وی است.
از دیگر نقاط سیاه زندگی نوری تلاش برای تمدید و ریاستجمهوری مادامالعمری هاشمی بود!
عبدالله نوری یکبار هم اعتراف کرده بود که از بهشتی خواست تعداد کشتههای ۱۷ شهریور را ده برابر اعلام کند و برای تخریب شاه احساس مسئولیت میکرده.
عبدالله نوری بهعنوان عضو شورای بازنگری قانون اساسی تندترین حمایتها را از ولی مطلقه فقیه کرده و حتی مخالف کمیسیونی برای نظارت بر عملکرد رهبری بود و آن را عامل تضعیف رهبری میدانست!(مشروح مذاکرات)
عبدالله نوری تندترین سخنرانیها را در حمایت از خامنهای داشته:
بخشی از سخنرانی وی در سال ۶۸ که چند سال پیش عیناً منتشر شد: “۱۴۰۰ سال ما را ذلیل کردند. به خاطر بیغیرتی پدرانمان و اجدادمان که آنها بیغیرت بودند و از امامانشان حمایت نکردند، از کجا ما عزت پیدا کردیم؟ ازآنجاییکه پشت سر امام عزیز حرکت کردیم و هر کس خواست راجع به امام جسارت بکند، کج دهنی بکند از اول انقلاب، با مشت توی دهانش زدیم، مردم، عزت ما در سایه ولایتفقیه است، والسلام، امام حالا رفت. چه میخواهید بکنید؟ میخواهید مثل موسی بن جعفر بشود؟ فردا شب، ادامه بحث را برایتان خواهم گفت که خامنهای کیست؟ مردم، به فاطمه زهرا مادرش قسم، اگر مظلومتر از امام، این سید [خامنهای] نباشد، کمتر نیست، چهار سال (زمان ریاستجمهوری خامنهای) به دست ما انقلابیها چقدر تهمت به این سید زدهشده؟ طرفدار سرمایهداری و بازار، لا اله الا الله، مردم، به خدا این لباس عزت ما درگرو حمایت از رهبری است، اگر اجازه دادیم خناس ها (بگویند) آقا از کجا شد این مجتهد و آیتالله تا دیروز حجتالاسلام بود. امروز شد آیتالله، از کجا آن اختیارات ولایتفقیه منتقل به این آقا شد، مگر مجتهد است، اگر دندانهای این خناس ها را دردهانشان نریزید یک ژنرال با یک کودتا ریاست جمهوری را میگیرد، کذا را هم میگیرد. بعد به خدا قسم اگر خدایناکرده چنان بشود، آن موقع دیگر به کسی رحم نمیکنند. پس عزت ما درگرو حمایت از این سید مظلوم (خامنه) است. این پیام منبر من بود. والسلام
ازایندست سخنرانیها و منبرها نوری در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ بسیار دارد، او بسیار تلاش کرد تا نظر موافق خامنهای را به خود جلب کند و بتواند به او نزدیک شود اما خامنهای کینهایتر از آن است که اختلافات کهنه را با او فراموش کند، اصلیترین اختلافات به نمایندگی جهاد و سپاه او برمیگردد، خامنهای در آن سالها نزدیکی بسیار زیادی با سپاه داشت و انتظار داشت تا نوری سمت نمایندگی بر سپاه را نپذیرد و او را به خمینی پیشنهاد دهد، امری که نوری از آن سرباز زده بود، حتی او محسن رضایی را به جماران میفرستد، رضایی از خمینی میخواهد نوری را عزل و خامنهای را منصوب کند خمینی نمیپذیرد و چند ماه بعد خامنهای به ریاست جمهوری منصوب میشود اما کینهها فراموش نمیگردد.
همزمان با بازداشت کرباسچی، عبدالله نوری در سفر عربستان بود که بعد از بازگشت مستقیم به منزل وی رفت و پارچه کعبه اهدایی را تقدیم شهردار دزد کرد و ستاد حمایت از یک دزد تشکیل داد! عبدالله نوری از فاسدترین، جنایتکارترین و نامتعادلترین مقامات جمهوری اسلامی است که از واکاوی قسر دررفته است.
آخرین پرده از فساد نوری که تاکنون افشاشده است تصادفاً بانام کرباسچی گرهخورده است:
همسران کرباسچی، عبدالله نوری، قبه و شریعتی دهقان این چهار دزد سر گردنه!
کارخانه رشت الکتریک را که فقط دستگاهها و انبار ضایعات و آهنقراضههای آن ۹۰ میلیارد تومان، ارزشگذاری شده بود بارانت ویژهای زنان کرباسچی و عبدالله نوری و … فقط به ۲ میلیارد تومان آنهم نه نقد که ازدمقسط خریداری کردند!
کارخانه الکتریک ایران در رشت متعلق به سازمان بازنشستگی کشوری بود که توسط سازمان صنایع ملی ایران به وکالت از آن سازمان در ۷ مهرماه ۱۳۸۲ به ۴ خانم فروخته شد در سال ۱۳۸۲ در دولت خاتمی ۷۲ درصد از سهام یکی از بزرگترین کارخانههای تولیدی دولتی در رشت، باسابقه ۵۰ ساله و در وسعتی به میزان ۱۲ هکتار، به بهانه اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی با مبلغی در حدود ۲ میلیارد تومان بهصورت اقساط ۱۳ ماهه، به خیرالنساء، فاطمه، گیتا و سوده (دختر با جناق کرباسچی) فروخته شد چرا؟ باید از خودشان پرسید!
این اقدام در حالی صورت گرفته است که برآورد اولیه از قیمت فروش کارخانه در زمان واگذاری بین ۵۰ تا ۹۰ میلیارد تومان بوده است که بهشرط نوسازی، ارتقای فنآوری، افزایش تولید، ابقای تولید و تداوم کار کارگران به سهامداران فوقالذکر فروخته شد.
در سال ۱۳۸۲، ۷۲ درصد از سهام یکی از بزرگترین کارخانههای تولیدی دولتی در رشت و باسابقه ۵۰ ساله، به بهانه اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی به تاراج کارگزارانیها رفت.
این ۴ نفر بهعنوان صاحبان بیش از ۷۰ درصد از سهام کارخانه، پس از یک ماه، برخلاف اصل ۴۴ قانون اساسی اقدام به تخریب و فروش تجهیزات کرده و قسط اول کارخانه را با فروش دستگاههای کارخانه پرداخت کردند.
این اقدام منجر به تعطیلی این کارخانه باسابقه و بیکار شدن ۵۴۰ کارگر آن شد. پس از تعطیلی ۱۲ هکتار از زمینهای آن قطعهبندی شد که به دلیل کاربری غیرمجاز و عدم امکان ثبت پلاک، به مشکل فروش برخورد کرد.
اگرچه چراغ کارخانه رشت الکتریک ۱۴ سالی است که رو به خاموشی گذاشته و حتی تجهیزات داخل کارخانه به نیز به بهانه پرداخت قسط اول فروش این کارخانه به فروش رفت، ولی معوقات کارکنان این مجتمع صنعتی و همچنین مابقی بدهی به دولت نیز همچنان در هالهای در ابهام به سر میبرد.
حالا ازنظر صاحبان فعلی کارخانه آبها از آسیاب افتاده و وقتش است این کارخانه را که به ثمن بخس خریده بودند به پول نزدیک کنند!
اینجاست که باز درفروشش هم طمع میکنند و به سراغ یکی از وزرای دولت روحانی رفته تا این کارخانه ویرانشده را بخرند و احیایش کنند و درازایش به آنها ۶۰ آپارتمان لوکس در منطقه نیاوران تهران بدهند.
این ۴ زن اصلاحطلب که با این حرکتشان قطعاً اصلاحات اساسیای در اقتصاد خانوادهشان انجام دادهاند اما این حرکت یغماگرانه شان اولین نبوده و آخرین هم نخواهد بود.
نویسنده این سطور در کتاب «ژان والژان کرباسچی» بهطور مفصل ویرانگریهای این فرقه اصلاحیه تکنو کرات را آورده که قوه قضائیه دوران هاشمی شاهرودی بلافاصله کتاب را توقیف و نویسنده را روانه بازداشتگاه کرد، چرا؟ چون گفته شده بود باند هاشمی رفسنجانی و اعوانوانصارش مافیای قدرت و ثروت جمهوری اسلامی هستند.
اکنون باگذشت سالهایی نهچندان دور عدهای با سری بلند و سینهای افراشته به نام بصیرت همان حرفهای ۲۰ سال پیش من را میزنند و نه توقیف و زندان که پولتوجیبی هم میگیرند!