مانیتورینگ بخش فارسی ایران بریفینگ
«مصطفی پور محمدی» از امنیتیترین چهرههای جمهوری اسلامی است، از عضویت در هیئت قتلهای زندانیان سال ۶۷ گرفته تا معاونت عملیات و معاونت برونمرزی در وزارت اطلاعات ریشهری و فلاحیان، وزارت کشور محمود احمدینژاد و همچنین مدیریت گروه اجتماعی – سیاسی در دفتر خامنهای و وزیر دادگستری روحانی و همچنین مشاور رئیس قوه قضائیه ازجمله سوابق ایشان است مضاف بر اینکه درحالیکه طبق قانون وزرای اطلاعات، دفاع، خارجه و دادگستری نباید در جناحهای سیاسی عضویت داشته باشند ایشان دبیر کل جامعه روحانیت مبارز نیز هستند.
پورمحمدی در گفتگوی مفصلی با نشریه مثلث از ماجرای عضویتش در کابینه احمدینژاد گفته است و اینکه تا شب معرفی کابینه در مجلس قرار بوده وزیر اطلاعات باشد و بهیکباره بهعنوان وزیر کشور معرفی میشود و بعدها نیز بدون اطلاع از این وزارت برکنار شده است میگوید اما اصلیترین بخش گفتههای وی در مورد قتلهای زنجیرهای است.
او اولین کسی است که از درون جمهوری اسلامی هر چند پس از دو دهه اما رسما قتلهای زنجیرهای را خودسرانه نمیداند و آن را یک دستور سازمانی و تصمیم بخشی از نظام جمهوری اسلامی میخواند، وی برخلاف گفتههای خامنهای که قتلهای زنجیرهای را کار عوامل سرویسهای بیگانه خواند این را حرفی مغرضانه میداند و اینکه «محال است» در وزارت اطلاعات به علت وجود سختگیرانهترین شرایط ممکن توسط «حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات» کسی بتواند از سرویسهای بیگانه در آن نفوذ کند.
گفتههای پورمحمدی در مورد «قتلهای زنجیرهای» حالا میتواند تصویر روشنتری از این جنایت در درون جمهوری اسلامی ارائه نماید، او گفته است:
کالبدشکافی تاریخی را در فضای سیاسی نمیشود انجام داد. درواقع باید در فضای خودش تاریخ را بازخوانی و بیان کرد و گفت و شنید؛ اما به احترام شما که طرح کردید، شمارا بینصیب نگذارم و توضیح مختصری میدهم. وزارت اطلاعات از نیروهای اصیل، پایکار انقلاب، باانگیزه و هوشمند تشکیلشده است. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، الان نمیخواهم بگویم آنطور نیست، من دارم آن دوره را تصویر میکنم که جزو قویترین سرویسهای اطلاعاتی جهان بود و این موردقبول سرویسهای قوی بود که ما را جزو قویترینها بهحساب آوردند. آمریکا در آن تاریخی که من آنجا بودم، اعلام کرد جزو ۴ کشوری که بیشترین نفوذ و جاسوسی را در داخل آمریکا انجام داده است بهخصوص جاسوسی علمی، یکی جمهوری اسلامی است.
من از خودم نمیخواهم بگویم و نمیخواهم اعتراف بکنم که چهکارهایی کردهایم یا نکردهایم، دارم حرف طرف و دشمن را میگویم، بزرگترین ضربهای که به شبکه جاسوسی آمریکا تا آن تاریخ در دنیازده شده بود و تعداد جاسوس دستگیرشده توسط وزارت اطلاعات انجام شد؛ یک وزارت توانمند مقتدر در مقابله با دشمنان، زمین گیرکردن شبکههای جاسوسی، شبکههای برانداز، شبکههای تفرقهافکن و نفاقافکن و گروههای تروریستی و هنجارشکن که اوجش هم اول انقلاب بوده. خب وزارت اطلاعات چنین وضعیتی داشته است. اولاً وزارت اطلاعات سال ۶۳ تشکیلشده و این نکته تاریخی مهمی است، قبلش سه جا اطلاعات بوده؛ اطلاعات امنیتی که بیشتر در سپاه بود، ضد جاسوسی و اطلاعات جاسوسی بیشتر در نخستوزیری بود و یکسری اطلاعات امنیتی در کمیته و دادستانی بود؛ یعنی کمیته با دادستانی، هرکدام اینها یک بخشهای اطلاعاتی داشتند و مکمل بخش سپاه در فعالیتهای اطلاعات امنیتی بودند اما نخستوزیری بیشتر در آن بخش ضد جاسوسی یا خارجی کار میکرد، پس ما چند تا نهاد اطلاعاتی داشتیم که عمدهترینش سپاه، نخستوزیری، کمیتهها و بعدش هم دادستانی بودند. اینها مجموعه اطلاعاتی ما بودند. سال ۶۳ اینها باهم ترکیب شدند. تمام نیروهای این مجموعه آمدند وزارت و وزارت اطلاعات را تشکیل دادند و نیروهایی که در اطلاعات بودند، معمولاً نیروهای یک مقدار باهوش، بافراست بیشتر و با ضریب هوشی بیشتر بودند چون آنجا بیشتر قوه عاقله است که کار میکند، قوه محاسبه، قوه پیشبینی و قوه طراحیهای جسورانه که شما در میدان و چهارراه گیج، باید هوشمندانه یک نقطه را انتخاب کنید، آنقدر درست نقطهات را انتخاب کنی که ۹۰ درصد نزدیک هدف باشد. اینیک هوش و ظرافت و فراست میخواهد و معمولاً نیروهای اطلاعات همه جای دنیا نیروهایی هستند ماجراجو، بلندپرواز و با یک روحیات خاص و باهوش.
در اینجا واقعاً وزارت اطلاعات از این مجموعهها تشکیلشده بود و بسیار وفادار و پای همهچیز انقلاب بودند، هیچ کم و کاستی نداشتند، اگر سپاه با جانفشانیاش در جبهه عمل میکرد، نیروهای اطلاعات سپاه در مقابله با منافقین و گروههای برانداز پابهپا در همان جبهه بودند، حالا همانها آمدند در وزارت اطلاعات به همراه نیروهای دیگر آنها وزارت اطلاعات را تشکیل دادند که خود من سال ۶۶ به وزارت اطلاعات ملحق شدم. من جزو نیروهای وزارت یا حتی نیروهای اطلاعاتی قبل از وزارت هم نبودم، من کادر قضایی و قاضی و دادستان بودم و گفتم که وقتیکه از دادستانی خراسان کنار گذاشته شدم، چند ماهی کاری نداشتم پسازآن توسط آقای ریشهری دعوت شدم و آمدم وزارت اطلاعات. من ۱۲، ۱۳ سال در وزارت اطلاعات کارکردم، ۳ سال هم نبودم حدود ۱۶ سال میشود. به نظر من یک وزارت توانمند مشرف بر فعالیتها و تأثیرگذار در فضای داخلی و فضای بیرونی بودیم و البته تیپهای مختلف بودیم. ما تندترین نیروهای چپ که جزو سران نیروهای اصلاحطلب بودند را در وزارت اطلاعات داشتیم و طیف مقابل شدیداً موضع دار ۱۸۰ درجهای اینها در وزارت اطلاعات بودند.
تعبیری بود در وزارت اطلاعات که هفتخطها اینجا جمع هستند، تعبیر شماتیک بود، هم همه خطوط و هممعنی هفتخط به معنی رایج عامیانه مردمیاش. با همه این موضعگیریها که حتی در وزارت این نظرات ابراز هم میشد، اینطور هم نبود که پنهانکاری بکنند، یعنی این مواضع روشن بود، بچههای لانه جاسوسی که لانه را گرفته بودند، در اطلاعات نخستوزیری بودند و همه به وزارت آمدند؛ یعنی با گرایشهایی که داشتند؛ رئوس اصلاحطلبان، مشارکت و مجاهدین انقلاب و اینها را تشکیل میدادند.
همین آقای عالیخانی و خسرو تهرانی و اینها هم از همین تیپ بودند؟
آقای خسرو تهرانی نخستوزیری بود اما آقای عالیخانی از بچههای سپاه بود. در بحث قتلهای زنجیرهای که شما بحث خاصتان خودسر بودن بود، نه آن بخش وزارت اطلاعات هیچ خودسر نبودند. شاید مدیرانش یکسری تصمیمات بد میگرفتند، ما داشتیم جاهایی که خود من موضع و انتقاد داشتم که بیخود کردید این تصمیم را گرفتید.
من در یکبخشی بود در گپهای مباحثاتی با دوستانمان صحبت میکردیم میگفتم که این سیاست را قبول ندارم، نباید اینجور باشید اما اینجور نبود که از دست رها باشد؛ حتی این داستان قتلهای زنجیرهای در سیستم اتفاق افتاد، جانشین امنیت، یعنی معاونت امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود که گرایش چپ داشتند[اشاره مصطفی پور محمدی به مصطفی کاظمی است] ، یعنی جایی نبود که ۵ نفر خودسرانه آمده باشند دست به این کار زده باشند. اینها برای خودشان تحلیلی داشتند و فکر میکردند طبق آن تحلیل باید بهنظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناکی که در آن خواهند افتاد، نجات بدهند؛ تحلیلشان هم این بود که ضدانقلاب دارد به اصلاحطلبها میچسبد و ما ناچاریم دوباره حوادث سال ۶۰ و جنگهای خیابانی را تکرار و تجربه کنیم.
اینها گفتند ما عملیات پیشدستانه انجام بدهیم تا این اتفاقات نیفتد و اتفاقاً مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند؛ یعنی نسبت به آقای خاتمی که رئیسجمهور شده بود، نظر مثبت داشتند و طرفدار آقای خاتمی بودند.
یعنی مدیر این پروژه، سعید امامی نبود؟
اینکه مشخص بود آنهایی که دستگیر شدند و اعتراف کردند، گفتند که آقای سعید امامی، مشاور وزیر بود و نهایتاً بهعنوان مشاور از ایشان استفاده کرده بودند. مدیر پروژه که نبود، مدیر تصمیمگیری نبود، نه مقام تصمیمگیری داشت، نه مقام طراحی و اجرا داشت، حداکثر با ایشان مشورت کردند که ما از ایشان سؤال کردیم، گفت نه من در این کار نبودم تا آخرین لحظه هم حرفش این بود که من نبودم. به آن آقایان که میگفتیم تعبیری که میکردند، میگفتند ما اجازه هم داریم که هر چه تلاش کردیم ما اجازهای ندیدیم ولی تلقی و نظر خودشان این بود که ما رفتیم و اجازه هم داریم و از این حرفها، ما گفتیم کیست و بعد هم ثابت نشد چنین چیزی که توانستند اجازه بگیرند. اینکه فکر کنیم جماعتی همینجوری خودسر آمدند و انجام دادند به این شکل که نبود، اینها تحلیل داشتند، حالا اینکه در این تحلیل اینها نفوذی وجود دارد، این هم ثابت نشد، ما که نمیتوانیم صرفاً روی تحلیلمان کارکنیم، آدمهایش موجودند، محاکمه شدند، زندان رفتند، همهشان تحمل حبس طولانی کردند، اینها که موجودند بعد هم اینکه وزارت کارکردند، هیچ ردی که مشخصاً القای مستقیم باشد، نبود.
شاید برخی فضاسازیها تأثیر غیرمستقیم روی تصمیمگیریها بگذارد. بعید نیست؛ الان هم یکی از شگردهای قوی دستگاه اطلاعاتی این است که فضا را جوری طراحی میکنند که آدمها بر اساس آن طراحی به تصمیماتی میرسند. القای غیرمستقیم میتواند چنین چیزهایی باشد ولی اینکه مستقیماً طبق ادعایی که برخی از این آقایان کردند یعنی شبکه جاسوسی و نفوذ و اینها، هیچکدامشان ثابت نشد و این حادثه هم اتفاق افتاد. ازاینجهت میتوان گفت وزارت اطلاعات یک مجموعه گستردهای بااحساس مسئولیت و فداکاری، جاننثاری و پایکار بودن است و البته محیطهای قدرت پنهان محیطهای خطرناکی است، محیطهای اشتباهخیزی است، محیطهایی است که اگر کنترل نشود، مشکلساز خواهد شد. ازاینجهت هم اول انقلاب چه حضرت امام و چه مقام معظم رهبری نسبت به نظارت بر فعالیتهای وزارت حساسیت داشتهاند و این حساسیت کاملاً هم درست است.
از همان اول تا به امروز حفاظت وزارت اطلاعات جزو سختگیرترین، جدیترین و با وسواسترین حفاظتهای دستگاههای ماست. مردم میگویند حفاظتها و حراستهای دستگاههای بیرون سختگیری میکنند، ندیدند حفاظت وزارت اطلاعات را که چگونه عمل میکند، هیچ پروا ندارد و مراعات هیچکس را نمیکند، خیلی جدی و خشن است و مراقبت شدید وجود دارد؛ یعنی کنترلهایی که هیچ مجاز نیست افراد بیرون بشوند، تمام نیروهای اطلاعاتی و خانوادههایشان تحت کنترل شدید هستند که لازمهاش هم هست، نمیشود که دستگاه اطلاعاتی رها بشود. آنجا کانون قدرت پنهان است و حتماً باید مراقبتهای شدید نسبت به آنها اعمال بشود.