امیر فرشاد ابراهیمی
در مورد جنگ ایران و عراق سالهاست که بسیاری از رسانهها و مسئولان حال و گذشته ایران، به بیان اظهارنظرهایی غیرمستند می پردازند اما معمولا رسمی ترین اظهار نظرها در تلویزیون رسمی و دولتی جمهوری اسلامی بیان می شود ، متاسفانه این تنها تریبون رسمی دولت در موارد متعدد نه تنها پرده از حقایق برنداشته بلکه به تحریف وقایع مسلم جنگ، پرداخته این امر در کنار پروژههای بسیار بزرگ نهادهای عمومی که در سرتاسر کشور مخاطب گسترده داشتهاندو همچنین کتاب های درسی مدارس که آنها نیز جسته و گریخته به جعل و دگرنمایی وقایع جنگ می پردازند واضح می سازد که این سلسه تحاریف نه اتفاق که یک اراده حکومتی است !
در سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق ، محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران در زمان جنگ در ویژه برنامه ای به همین مناسبت برای اولین بار نامه مشهور 20 صفحه ای خود به آیت الله خمینی را قرائت نمود (بسیاری از کارشناسان نظامی و تاریخ نویسان معاصر ایران یکی از دلائل پذیرش قطعنامه از سوی آیت الله خمینی را نگارش همین نامه به وی می دانند) محسن رضایی مدعی شد به دلیل آنکه به آن نامه ۲۰ صفحه ای وی توجه نشده و دولت مهندس موسوی امکانات و اقلام درخواستی وی را در اختیارش نگذاشته سپاه نتوانسته جنگ را با پیروزی تمام نماید !
محسن رضایی در بخشهایی از همان برنامه در نامه ای که به آیت الله خمینی ارسال نموده است درخواستهای خود را ضمن آنکه «درخواست سلاحهای لیزری و بمب اتم هم داشته است » به این شرح بیان کرد :
– سال ۶۷؛ افزایش تیپهای پیاده به ۶۰ تا ۷۰ تیپ، افزایش زرهی (تانک) ۱۰۰۰، 100هواپیما
– سال ۶۸؛ افزایش تیپهای پیاده ۱۰۰ تیپ، افزایش زرهی (تانک) ۱۵۰۰، ۷۰ هواپیما
– سال ۶۹؛ افزایش تیپهای پیاده ۱۶۰ تیپ، افزایش زرهی (تانک) ۱۷۰۰، ۱۲۰ هواپیما
– سال ۷۰؛ افزایش تیپهای پیاده ۲۵۰ تیپ، افزایش زرهی (تانک) ۲۰۰۰
– سال ۷۱؛ افزایش تیپهای پیاده ۳۵۰ تیپ، افزایش زرهی (تانک) ۲۵۰۰، ۳۰۰ هواپیما
این درخواستهای محسن رضایی از آیت الله خمینی در آنزمان در حالی بوده است که خود ایشان مدعی است دولتهای خارجی حتی به ایران فانوس و سیم خاردار نیز نمی فروخته اند و طبیعی است که این درخواستها عجیب و به قول آیت الله خمینی «تکان دهنده » است ![i]
در همان برنامه وقتی کارشناسان برنامه از محسن رضایی می گویند که در آن شرایط که هیچ کشوری چنان سلاحهایی را به ایران نمیفروخت از کجا مسئولان باید این اقلام را تامین می کردند ؟ میگوید: «باید خودمان آنها را میساختیم، همان طور که آلمان در طی جنگ جهانی سلاح ساخت! محسن رضایی دکترای اقتصاد دارد و بسیار عجیب است که آلمان صنعتی آن زمان را با ایران سال 1988 مقایسه می کند،چراکه با گذشت 30 سال از پایان جنگ ودرآمدهای اعجابآور نفت همچنان نتوانسته است به ساخت سلاحهای لیزری و اتمی و هزاران هواپیما و توپ و تانک و… دست یابد !
ادعای محسن رضایی از جهت دیگر نیز متناقض است : حسن عابدی جعفری وزیربازرگانی دوران جنگ در باره توان اقتصادی و صنعتی آن زمان کشور می گوید :«ما آنقدر در مضیغه بودیم که حتی واردات و اساسا تمام سیاستهای خود را براساس میزان کالری تنظیم کرده بودیم. مثلا میگفتیم بین دو نوع کالا مانند پنیر و کره یکی را برای واردات میتوانیم انتخاب کنیم. شاخص این که در میان این دو کالا یکی را انتخاب کنیم، میزان کالری بیشتر بود. هر کدام کالری بالاتری داشتند وارد میکردیم… وضع مالی دولت آن اندازه خوب نبود که هر کالایی میخواستیم وارد کنیم یا به طور نمونه در یک دوره دیگر روغن نباتی در اختیار داشتیم ولی دولت امکان واردات و یا ساخت ظرفهای حلبی برای بسته بندی این روغنها را نداشت برای همین یکی از دلمشغولیهای ما این شده بود که این روغنها را چه طور به دست مردم برسانیم»[ii]
مسعود روغنی زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه وقت کشور نیز درباره جلسه ای که بعد از نوشتن آن نامه در نزد خمینی تشکیل شده بود می گوید :«فرماندهان جنگ با امام جلسه ای داشتند و مواضع خود را بیان میکردند حتی شنیدم که آقای محسن رضایی برای ادامه جنگ بمب هستهای خواسته بودند ! به هر صورت ما در تدارکات معمولی جنگ مثل پنیر و روغن و کره درمانده بودیم که چنین درخواستهایی هم مطرح میشد یعنی سیستم قفل شده بود. استراتژیها با منابع ما در تعارض بود»[iii]
تحریف و دروغگویی محسن رضایی البته کاملا قابل فهم است او در درجه اول می خواهد به ضعف فرماندهی خودش در زمان جنگ سرپوش بگذارد و در درجه دوم دولت میر حسین موسوی را که این روزها فتنه گر نامیده می شود و در حصر خانگی است را خائن معرفی نماید .
از دیگر تحریف ها و جعل تاریخ که این روزها در محافل نظامی و رسانه ای ایران واکنشهای بسیاری داشته است اظهارات محمد کوثری فرمانده وقت لشگر ۲۷ محمد رسول الله است ،کوثری نیز در برنامه دیگری در تلویزیون به مناسبت سالگرد آغاز جنگ ، درباره ماجرایی که منجر به بازداشتش شده بود توضیح داد :«من و شهید همت سال 1982 خدمت حضرت آقا رسیدیم و از ایشان بهعنوان رئیس جمهور و امام جمعه تهران درخواست کردیم جایی را در اختیار ما بگذارند آقا(خامنه ای) فرمودند: کجا را پیشنهاد میکنید؟ من گفتم تهران که جای خاصی وجود ندارد اما با توجه به دورانی که در سپاه ترویج (زمان شاه) خدمت کردم میدانم که جایی در حوالی کرج خالیست و وزارت کشاورزی هم آنجا را لازم ندارد. آقا هم موافقت کردند. کوثری با بیان اینکه با آقای دکتر زالی هم موضوع را در میان گذاشتیم و ایشان هم گفتند بلامانع است و آقا هم فرمودند تا پایان جنگ مشکلی ندارد و وقتی قطعنامه پذیرفته شد، آقای عیسی کلانتری (وزیر جهاد کشاورزی) از دست ما شکایت کردند و آقای هاشمی هم فرمودند پادگان باید به وزارت کشاورزی بازگردانده شود. در نهایت این شکایت به سازمان قضایی نیروهای مسلح ارسال شد.
وی ادامه داد: من و حاج علی فضلی را به دادگاه فراخواندند که حاج علی مشهد بود و در نهایت من به دادگاه رفتم. آنجا به من گفتند: شما لغو دستور کردهای و پادگان را خالی نکردهای! گفتم: هر حکمی دوست دارید صادر کنید! آنها هم حکم بازداشت ما را صادر کردند و من هم بعد از مدتها توانستم یک شب آرام بخوابم . همان شب آقا محسن (رضایی) از کرمانشاه با داخل زندان تماس گرفت و گفت: چرا بازداشت شدهای؟ افزود: گفتم حکم صادر شده و من هم قبول کردهام! وی در نهایت با آقا صحبت کردند و آقا هم با آقای هاشمی صحبت کردند یا با آقای رازینی (دادستان نظامی وقت) یا کس دیگری نمی دانم و در نهایت فردای آن روز آزاد شدم و آنجا را هم تحویل ندادیم و بعد از آزادی از زندان نامهای برای هاشمی نوشتم و خاطرنشان کردم شما میتوانستید به ما بگویید پادگان را خالی کنید که ما این کار را میکردیم یا اینکه پادگانی دیگر به ما میدادید یا نه اصلاً من را از سرپرستی لشکر عزل میکردید که همه این موارد مورد قبول ما بود. البته پاسخی به این نامه داده نشد! »
این اظهارات آن هم در تلویزیون رسمی کشور البته سراسر کذب است ! دست بر قضا در همان برنامه در دو روز قبل آن سردار علی فضلی فرمانده وقت لشکر ۱۰ سیدالشهدا درباره همین پرسش و ماجرا گفته بود :« زمانی ما را به سازمان قضایی احضار کردند. در این زمان من در تهران نبودم و به حاج محمد آقا (کوثری) هم پیغام دادم که شما هم نروید چرا که به نظر می رسید سناریویی است برای شکستن رزمنده ها. ما خلاف دستور و تدبیر عمل نکردیم که برای توضیحات برویم؛ حاج محمد آقا رفت و وی را چند ساعتی نگاه داشتند که من به جانشین حضرت امام در دفاع مقدس رجوع کردم وی نسبت به برخورد قضایی واکنش نشان داد؛ با هماهنگی جانشین امام آن پادگان در اختیار ما قرار گرفته بود؛ آقای هاشمی جانشین امام در دفاع مقدس بودند و من به ایشان رجوع کردم، با هماهنگی ایشان هم ما پادگان را گرفته بودیم. من به ایشان گفتم که پادگانی که با اجازه شما برای تربیت کادر اموزش گرفته بودیم حالا دارد این گونه با احکام قضایی رفتار میشود و برادر کوثری هم بازداشت کردند. ایشان به شدت برافروخته شدند با بخش قضایی برخورد تندی داشتند و گفتند که چرا با رزمنده ها این گونه رفتار می شود هنوز عرق این بچه ها خشک نشده است.بعد هم مرکز آموزش در آن پادگان ادامه یافت تا اینکه در جایی هیاتی از ستاد کل نیروهای مسلح برای بازرسی آمده بودند که شهید صیاد شیرازی در این هیات بازرسی بود، جمع بندی ایشان بر این بود که بهتر است سپاه این پادگان را تخلیه کند؛ زمانی که فرمان مولای ما رسید به والله لحظه ای درنگ نشد، فرمان تخلیه ابلاغ شد و پادگان شهید همت را به وزارت محترم کشاورزی تحویل دادیم.»
ذکر چند نکته پس از این دو اظهار نظر لازم است :
اولا: هم کوثری و هم فضلی معتقدند که بازداشت و شکایت وزارت کشاورزی مبنی بر بازپس گیری پادگان همت یک توطئه و «سناریویی است برای شکستن رزمنده ها» و هر دوی این افراد فراموش می کنند که وزارتخانه ای شاکی آنها شده است رییس جمهورش آقای خامنه ای بوده است و طبعا هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ و رییس مجلس اشرافیتی بر وزیر کشاورزی نداشته است که بخواهد توطئه و یا سناریویی را پیاده نماید ! و این همان مسئله ای است که البته کوثری خود به آن بعدها پی برده است و در چند موردی که عنوان نموده داستان بازداشت خود را از مارچ 1982 به مارچ 1990 بدل می نماید ، این در حالی است که هاشمی رفسنجانی در صفحات ۷۳-۷۵خاطرات سال 1989 در خصوص بازداشت سردار کوثری نوشته است:
سهشنبه 4 اپریل 1989 : آقای محسن رضایی تلفنی از بازداشت آقای اسماعیل کوثری توسط سازمان قضایی نیروهای مسلح به خاطر اشغال تأسیسات کشاورزی شکایت کرد. به آقای [علی] فلاحیان [معاون وزیر اطلاعات] گفتم که برای آزادیاش اقدام کند.
چهارشنبه 5 اپریل 1989 : به آقای [علی] رازینی [رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح] در خصوص بازداشت آقای [اسماعیل] کوثری [فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسولالله] تلفنی اعتراض کردم و دستور دادم آزادش کنند.
پنجشنبه 6 اپریل 1989 آقای [علی] رازینی [رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح] آمد و علت بازداشت و آزادی آقای [اسماعیل] کوثری [فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول الله] را گفت. قرار شد در آینده مراقبت بیشتری در این جهت شود.
پس از کتمان واقعیت توسط محمد کوثری ،دفتر هاشمی رفسنجانی ضمن انتشار تمامی مکاتباتی را که برای آزادی بی قید و شرط و فوری محمد کوثری به سازمان قضایی نیروهای مسلح به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا ارسال نموده نکاتی را هم یادآور شد که گویای علت تکذیب و تعویض سال توسط محمد کوثری می باشد ، در آن بیانیه و توضیح آمده است که :[iv]
۱- اصل واقعه مربوط به سال ۶۸ است و معلوم نیست چرا سردار کوثری آن را مربوط به سال 1990 میداند! شاید در سال 1990 نیز بازداشتی اتفاق افتاده باشد که هنوز خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی منتشر نشده است.
۲- سردار کوثری آیتالله هاشمی رفسنجانی را عامل بازداشت خود میداند و میگوید: «با اینکه هاشمی رفسنجانی در آن زمان ریاست جمهوری و جانشینی فرماندهی کل قوا را همزمان به عهده داشت، به جای تصمیمگیری در مورد شکایت وزیر کشاورزی خود از اینجانب، موضوع را به سازمان قضایی نیروهای مسلح ارجاع داده و موجب بازداشت من در بازداشتگاه سپاه شد.
جهت یادآوری سردار کوثری و ثبت مجدد در تاریخ قابل ذکر است که پس از ارتحال امام در تاریخ 4 ژوئن 1989 و انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی، پنجمین دوره انتخابات ریاست جمهوی در تاریخ 28 جولای 1989 برگزار گردید و آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شدند.چگونه ممکن است چهار ماه قبل از انتخاب به عنوان رئیس جمهوری به وزیر کشاورزی خود که هنوز نه کابینهای داشت و نه وزیری، – طبق قول سردار کوثری- سفارشی درباره سردار نکند و «موضوع را به سازمان قضایی نیروهای مسلح ارجاع بدهد!»؟ متأسفانه سردار کوثری برای کسب محبوبیت، خود را یار غار مقام معظم رهبری معرفی نمایند، میگوید: «با اطلاع فرماندهی کل قوا، حضرت آیتالله خامنهای از این موضوع، با دستور ایشان از بازداشتگاه آزاد شدم.» حال آنکه در آن تاریخ آیتالله خامنهای، رئیس جمهور بودند و فرماندهی کل قوا در اختیار آیت الله خمینی بود !
و باز متاسفانه سردار فضلی نیز در همان مصاحبه در حالی مطلب کذب سردار کوثری را بر ملا می سازد که خود نیز به همان بیماری ظاهرا اپیدمی «کسب محبوبیت و اطاعت بی چون و چرا ازمقام معظم رهبری» دچار است چرا که بر طبق اسناد و دیدار صیاد شیرازی و درخواست آقای خامنه ای مبنی بر تخلیه پادگان شهید همت و واگذاری آن به وزارت کشاورزی در اپریل سال 1989 انجام شده است و آقای خامنه ای در آن زمان عهده دار ریاست جمهوری بوده اند! [v]
ایشان نیز در تلویزیون رسما دروغ می گویند :«زمانی که فرمان مولای ما رسید به والله لحظه ای درنگ نشد، فرمان تخلیه ابلاغ شد؛ پادگان شهید همت را به وزارت محترم کشاورزی تحویل دادیم.» البته همه می دانیم که در اپریل سال 1989هنوز آیت الله خمینی در قید حیات بودند و آقای خامنه ای نیز رییس جمهور بوده اند و هنوز مولای ایشان و رهبر و نائب امام زمان نشده بودند !!
برای آنها که بخواهند حقیقت را بپذیرند، همین قدر کافیست. فراموش نکنیم صاحبانِ تاریخ، سازندگانِ آن اند، نه کسانی که قدرت را در دست دارند !
[i] آیت الله خمینی بعد از خواندن این نامه در جمعی که میر حسین موسوی (نخست وزیر) ، سید علی خامنه ای (رئیس جمهور) و اکبر هاشمی رفسنجانی (فرمانده جنگ) حضور داشته اند گفته است که فرمانده سپاه نامه ای تکان دهنده برای من نوشته است و وضعیت جنگ را بحرانی اعلام کرده است
[ii] جنگ به دلایل اقتصادی پایان یافت؟ -خبر آنلاین یکشنبه ۶ مهر۱۳۹۳
[iii] گفت وگو با ماهنامه صنعت و توسعه، ۱۳۸۶
[iv] http://hashemirafsanjani.ir/fa/print/6334
[v] در کمین گل سرخ ، زندگینامه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی نوشته محسن مومنی