ایران بریفینگ : در اولین روزهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ ، دولت موقت به دلیل فروپاشی قوای انتظامی و نظامی فاقد ابزار لازم برای اعمال حاکمیت بر کشور بود و در صدد ایجاد نیرویی مسلح به نام گارد ملی بود. به همین منظور حسن لاهوتی حکمی از آیت الله خمینی برای تشکیل این نیرو دریافت کرد و باپیشنهاد محمد توسلی نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر آن برگزیده شد.
اساسنامه آن را حسن لاهوتی نوشت و در جلسه ای که در پادگان عباس آباد با حضور محسن سازگارا ، محسن رفیقدوست ، مرتضی الویری ، علی محمد بشارتی ، محمد غرضی وحسن جعفری تشکیل شد. علی دانش منفرد به عنوان فرمانده ، محسن رفیق دوست مسئول تدارکات ، علی محمد بشارتی مسئول اطلاعات ومرتضی الویری مسئول روابط عمومی سپاه انتخاب شدند.
وظایفی که برای این نهاد درنظر گرفته شده بود حفظ امنیت کشور ، پاسداری از انقلاب وجلوگیری از توطئه های داخلی بود.
از همان بدو تاسیس سپاه آیت الله خمینی تاکید کرد که نیروهای نظامی نباید وارد مناقشات و جناح بندی های سیاسی شوند و در صورتی که بخواهند وارد مسائل سیاسی شوند باید لباس سپاه را از تن در آورند.
حضور سپاه در سیاست و اقتصاد کشور
اولین حضور سپاه پاسداران به عنوان نیروی نظامی در مسائل اقتصادی وسیاسی به سالهای اولیه جنگ ایران و عراق برمی گردد یعنی زمانی که فرماندهان بلند پایه آن چون محسن رضایی در شرایط تحریم ایران از سوی کشورهای غربی معاملات پنهانی را برای برای خرید تجهیزات نظامی به عهده گرفتند.
کم کم این مساله به آغازی برای فعالیتهای اقتصادی سپاه تبدیل شد. اکنون سپاه پاسداران از بانکداری تا صنایع نفتی ، در مجموع آماری بالغ بر ۷۰۰۰ قرداد اقتصادی را به نام خود ثبت نمود.
اما فعالیتهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همین جا هم ختم نمی شود وکم کم نقشش در مسائل سیاسی نیز پررنگ تر شد.
آیتالله خامنه ای که سپاه را ضمن بقای خویش میبیند امتیازت فراوانی را به این نهاد واگذار میکند.
اما شاید به صورت علنی حضور سپاه پاسدارن در عرصه سیاسی با انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ آغاز شد،یعنی مجتبی خامنه ای فرزند آیتالله خامنه ای که رابطه بسیار عمیقی با سپاهیان دارد با استفاده از نفوذش بین این نیرو باعث به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد شد تا سپاه اثبات کند که در تصمیم گیریهای کلان مملکتی نقش بسزائی دارد.
حضور سپاهیان در ارتش وزارت خانهها و پستهای حساس و کلیدی…و در واقع رویکرد سپاهیان بعد از مجلس هفتم، برای به کنترل در آوردن قوه مقننه که از طریق انتخاباتهای فرمایشی و برای ارائه جلوه مضحکی از دمکراسی در نظام استبداد دینی و حکومت فقها است. اینها همه و همه باعث شد که که سپاه تبدیل به یک حزب سیاسی مسلح در جمهوری اسلامی شود، و کار به جائی میرسد که در معاملات نامشروع تجاری همچون قاچاق مواد مخدر،خرید و فروش اسلحه و…نقش مافیایی را بازی میکند.
در واقع سپاه پاسداران تمام ابزارهای لازم برای اعمال حاکمیت را قبضه کرده است، نهادی که به هیچ کس و هیچ چیز پاسخ گو نیست. حتی در خیلی از موارد مستقل از رهبری عمل کند.
سوال اینجاست که با حضور چنین نهاد ناپاسخ گویی، پس از مرگ آیات الله خامنه ای چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاید به دلیل عدم دسترسی به خیلی از مسائل امنیتی و اطلاعاتی تحلیل و همچنین پیش بینی خیلی از حوادث مشکل باشد، اما نکته واضح این است که تراکم قدرتی که در این نهاد وجود دارد و همچنین قدرت بیش از اندازه برای تغییر و تصمیم گیریهای کلان مملکتی است و اینها را همه مدیون زر زور و تزویر هستند.
قطعاً اولین مساله ای که جمهوری اسلامی با آن مواجه خواهد بود بحران مشروعیتی است که خصوصا پس از اتفاقت سال ۱۳۸۸ به حداقل میزان خود رسید و شاید هیچ گاه اعتماد مردم به حاکمیت تا این اندازه کم نبوده است.
اما مساله بعدی اختلافات درونی سپاه پاسداران است که نمونه بارز آن را میتوان به نامهی تند و انتقادی دکتر علائی که نمایانگر انشقاق بارز در این نهاد بوده است. که قطعاً با به وجود آمدن فضای انتقادی هستند از درون سپاه که حاضر به پشتیبانی از وی باشند و این اختلافات درونی به نوع جبهه گیریهایی را به وجود آورده که دسته آی از پاسداران معتقدند سپاه از آرمانهای انقلاب فاصله گرفته و دسته دیگر به دلیل داشتن منافع اقتصادی و امتیازاتی که در چند دهه اخیر نصیبشان شده به هیچ وجه حاضر نیستند که این منافع را در خطر ببینند.
اما قدر مسلم این است که هر دو طیف برای بقای جمهوری اسلامی دست به هر تلاشی میزنند و قطعاً در این منازعه قدرت جبهه مخالف و موافق با اعطای امتیازاتی به یکدیگر به اجماع خواهند رسید چرا که دیگر مساله ، مساله بقا است.
برای انتخاب رهبر آینده هم با توجه به کودتای نرم سپاه و قدرت بیش از اندازهاش یکی از مهمترین فاکتورهای مد نظر سپاه مطیع بودن و اطاعت بی چون و چرا و همچنین سالخورده بودن شخص مورد نظر برای اعمال قدرت بیشتر بدون هیچ پاسخگویی خواهد بود.
شاید این موضوع که چه کسی رهبر آینده خواهد شد آنچنان برای سپاه مهم نباشد(از مجتبی خامنه ای تا مهدوی کنی ،مصباح یزدی) که در این بین مصباح یزدی طلبه های زیادی را برای چنین روزی تربیت کرد و به بدنه سپاه فرستاد تا با نام جبهه پایداری امروز در کشور عرض اندام کنند و این مهم نبودن دلیلش این است چرا که از این دلالان مافیایی کسی میتواند عبور کند که شرایط فوق را حائز باشد.
با چنین شرایطی حاکمیت به صورت کامل به سمت امنیتی شدن گام خواهد برداشت و توتالیتاریسم به معنای واقعی کلمه ظاهر خواهد شد و مردم که عملا در تصمیم گیریهای سیاسی همانگونه که امروز هم داریم اما به نحو شدید تر حذف خواهند شد.
کم کم با ادامه این روند اختلافات دوباره میان سپاهیان ظهور میکند که حتی میتوان شاهد درگیریهای مسلحانه بود. البته همه اینها منوط به این است که تا آن زمان درگیریهای نظامی خارجی ،انقلابهای اجتماعی و غیره روی ندهد.
با توجه نظریه تفکیک قوا منتسکیو که معتقد به تقسیم قدرت در یک جامعه است و همچنین زیانبار بودن انحصار قدرت ، تراکم قدرت در دست یک طبقه خاص خواه نا خواه به فساد کشیده خواهد شد حکایت قدرت نامشروع امروز سپاه پاسداران است.
اما فراموش نکنیم هر تراکمی آبستن انفجاری خواهد بود.