امیر فرشاد ابراهیمی
در سالگرد تولد سومین امام شیعیان ، که در جمهوری اسلامی بنام روز پاسدار نامگذاری شده است فرمانده سپاه پاسداران مصاحبه ای کرد و در آن ضمن برشمردن وظایف سپاه پاسداران در انقلاب اسلامی بدون هیچ پرده پوشی ای چند اعتراف نیز کرد ؛ اینکه سپاه پاسداران ازسوی عالی ترین مقام کشور(که قاعدتا منظورش رهبر می باشد) و همچنین رئیس قوه قضائیه به عنوان ضابط قضایی ماموریت برخورد و بازداشت با جریان انحرافی که نام دیگر طیف محمود احمدی نژاد است را دارد ،وی در همان مصاحبه در مقام یک نظامی ارشد برای اصلاح طلبان خط و نشان کشیده و برای سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشور چند شرط گذاشته که چنانچه می خواهد باردیگر وارد فضای سیاسی کشور بشود باید بدانها پای بند باشد!
همین مصاحبه محل اعتراض و حرفها و حدیثهای بسیاری گشت که تا به امروز هچنان از موضوعات داغ سیاست ایران است .
عده ای با نقل قول از بنیانگذار جمهوری اسلامی ورود سپاه به عرصه سیاست را محکوم کردند و عده ای هم با استناد به قانون اساسی دخالت نظامیانی همچون سرلشگر جعفری را خلاف مصلحت نظام دانستند ، اما در مقابل از یدالله جوانی به عنوان معاون سیاسی سپاه پاسداران گرفته تا کرمی راد که یک پاسدار حاضر در مجلس شورای اسلامی است این دخالت را عین قانون و وظیفه سپاه پاسداران دانستند.
در حال حاضر روحانيت و سپاه پاسداران ، بلوک اصلی قدرت را در جمهوری اسلامی تشکيل داده اند. در اين بلوک قدرت، موقعيت سپاه روز به روز در حال تقويت است ، احمدی نژاد نیز با درک درستی که از این نفوذ داشت توانست حمایت و پشتیبانی سپاه را از آن خود کند و بدین سان سپاه نیز که مشتاق به داشتن قوه مجریه نیز بود تمام تلاش خود را کرد تا وی نه تنها به ریاست جمهوری برسد بلکه در دوم ریاست جمهوری وی دست به کودتای خونینی بزند که همچنان قدرت در حلقه خودی ها بماند ، اما احمدی نژاد که سرمست این پیروزی بود خواسته و یا ناخواسته با روحانیت درافتاد و از آنجا که رابطه سپاه و روحانيت رابطه ای است تاريخی و ايدئولوژيک، چند جانبه و پيچيده.
بلافاصله سپاه پاسداران وارد عمل شد و همچنان که برخورد قهرآمیز با جنبش سبز را که «فتنه» می خواند با این معترضان «منحرف» را آغاز نمود .
و از آنجا که سیدعلی خامنه ای برخلاف آیت الله خمينی نه رهبر کاريزما است و نه فقيه برجسته و حمایت گسترده توده ای را نیز ندارد واز سوی دیگر در میان خود روحانیت نیز صاحب اتوريته نمی باشد و تنها بعنوان ولی فقيه، فرمانده کل نيروهای مسلح است بدیهی است که با سپاه و فرماندهان آنها باید رابطه نزديک داشته باشد . خامنه ای برای حفظ جمهوری اسلامی و موقعيت خود، شرايط را برای حضور سپاه در ساختار قدرت و تقويت موقعيت آن تحت هر شرایطی فراهم آورده است.
خامنه ای با تکيه به سپاه توانسته است اصلاح طلبان حکومتی و رفسنجانی را کنار بزند و بر قدرت فردی خود بيافزايد. اما رابطه سپاه با خامنه ای همان رابطه ارتش با شاه نيست. نه خامنه ای از آن اقتدار فردی برخوردار است و نه سپاه در موقعيت مشابه ارتش شاهنشاهی قرار دارد. ارتش وابسته به شاه بود و جدا از آن برای خودش هويتی قائل نبود. آن دسته از فرماندهانی هم که ميخواستند به ارتش شخصيت ببخشند، مورد غضب شاه قرار ميگرفتند و تصفيه می شدند. اما سپاه برخاسته از جريانهای سياسی و از بطن انقلاب و جنگ است که بتدريج از پائين شکل گرفته و تا بالا ساخته شده است ، اینچنین است که درست است که سپاه خود را فدایی رهبر می داند اما در عمل سپاه برای خود شخصيت قائل است و خود را صاحب انقلاب ميداند و گرچه در سياستگذاريهای کلان، تصميم گيرنده نهائی خامنه ای است ولی بخشی از سياستها توسط سپاه تدوين ميگردد، در ارگان هائی که سپاه هم حضور دارد، پرورانده ميشود و در اختيار خامنه ای قرار ميگيرد.
خامنه ای در حال حاضر از آنچنان موقعيتی برخوردار است که بتواند فرماندهان سپاه را جابجا کند و يا برای جلوگيری از اقدامات احتمالی، افراد مورد اعتماد خود را در راس ارگانهای حساسی مثل سازمان حفاظت اطلاعات سپاه بگمارد، ولی قادر نيست سپاه را بجای اول برگرداند و يا جلو فعاليت آن را در عرصه های اقتصادی و اجتماعی بگيرد و يا اينکه پيشروی سپاه را سد کند.
اینچنین است که خامنه ای عملا در مقابل سپاه پاسداران آچمز است و همین امر باعث شده است تا دستان او را باز بگذارد و سپاه نیز در یک قرارداد نانوشته هم ادامه حکومت و قدرت را برای خامنه ای میسر می کند هم استیلای خود را بر کشور در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی جاری می نمایاند.
جابجائی ها و عزل و نصبهای فراوان در بدنه فرماندهی سپاه نشان ميدهد که خامنه ای در ته ذهنش از ناحیه فرماندهان سپاه نگران است بخصوص که دربعد از انتخابات دوم خرداد و مشخص شدن آرای بدنه سپاه بنفع خاتمی،وی تصميم گرفت که بکار ايدئولوژيک ـ سياسی در بدنه سپاه بپردازد. و از همین روی بود که مصباح يزدی و شاگردان او اين وظيفه را برعهده گرفتند. آنها در طی یک دهه گذشته در سپاه در سطوح مختلف کار کردند و عملا در اين ارتباط حلقه پيوندی بين سپاه و مصباح يزدی بوجود آمد.
بعد از پيروزی احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری،دیدیم که فرماندهان سپاه برای نخستين بار به ديدار مصباح يزدی رفتند و اين ديدار، مناسبات نزديک مصباح يزدی و فرماندهان سپاه را آشکار کرد.
و اکنون سپاه از يک نهاد نظامی بدل شده است به يک نهاد عمومی که دارای کارکردهای مختلف فراروئيده است. کارکرد نظامی، امنیتی، فرهنگی، رسانه ای، اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی، هسته ای، امور ديواني(اداره کشور)، قانون گذاری، فعالیتهای فرامرزی، تدوين استراتژیهای دفاعی ـ امنيتی و شرکت در سياستگذاريهای کلان کشور. اين موضوع را رحيم صفوی هنگام امضای قرارداد احداث خط لوله از عسلويه به استان سيستان و بلوچستان اذعان نمود: “سپاه پاسداران به عنوان يك نهاد عمومى، انقلابى كه محصول فداكارى ملت بزرگ ايران است علاوه بر دو ماموريت دفاع از امنيت كشور و دفاع از انقلاب اسلامى پس از پايان جنگ بزرگترين افتخارش كمك به دولت در سازندگى ايران بوده است”.
بنابرين موقعيت کنوني سپاه را نميتوان صرفا با کارکرد نظامي آن توضيح داد. سپاه يک نهاد عمومی است که در حوزه هاي مختلف فعاليت ميکند و حوزه نظامي در کانون آن فعاليتها قرار دارد. آنچه در حوزه های ديگر جاری است از نگاه و شيوه عمل سپاه که يک نيروی نظامی است، بشدت متاثر است.
سپاه، دولتي در دولت بحساب مي آيد. سپاه در بخش قابل توجهی از فعاليتهای خود مستقل از دولت عمل ميکند و دولت حق دخالت در آن را ندارد. سپاه دارای نهادهای مشابه دولت بوده و عملکردش بخشا همانند دولت است. سپاه صاحب ارگان امنيتي و زندان، دانشگاه و مراکز تحقيقاتي، بنگاههاي اقتصادي، مبادي ورود و خروج کالا، مراکز فرهنگي ….است. سپاه فعالين سياسی، فرهنگی، دانشجوئی، کارگری و زنان را بازداشت، زندانی و شکنجه ميکند، به سرکوب حرکات اعتراضی می پردازد، بصورت انبوه کالا وارد کشور ميکند، با شرکتهای خارجی قرارداد می بندد و برنامه های خود را در منطقه پيش ميبرد.
و ازمنظر دیگری نیز سپاه تنها دولتي در دولت بحساب نمي آيد، بلکه نهادی است که کانديدای مورد نظرش را در مقام رياست جمهوری می نشاند و دولت را در درون خود هضم میکند و حتی اگر ذره ای هم احساس خطر کند می تواند دولتی را به راحتی و با یاری قوه قضائیه سرنگون کند.
حال با این اوضاع و احوال تکلیف کسانی چون محمد خاتمی و اصلاح طلبان مشخص است !
مصاحبه محمد علی جعفری بسیار هوشمندانه بود او اول از برخورد و سرکوب جریان انحرافی گفت وبعد در آخر به اصلاح طلبان پرداخت و این دقیقا همان تئوری موفق عملیات روانی است و اینکه «جنگ نکن فقط کافی است قبلی را که سرنگون کردی به بعدی نشان بدهی» !