روز پنجشنبه، ۱۹ خرداد (۹ ژوئن)، رسانه های جمهوری اسلامی گفت و گوی یک مقام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را منتشر کردند که در آن، او “جزئیات نفوذ دستگاه های امنیتی ایران در اپوزسیون خارج نشین و انهدام طرح آمریکایی – صهیونیستی تشکیل دولت در تبعید” را شرح داده و پس از آن شبکه یک تلویزیون جمهوری اسلامی مستندی را پخش کرد که در آن، فردی به نام “محمد رضا مدحی” داستان عملیات نفوذ خود را به بدنه اپوزیسیون ایران تعریف کرده بود.
دو سال پیش که اظهارات محمد رضا مدحی برای اولین بار در برنامه های تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشورپخش گردید واکنشهای بسیاری نسبت به صحت و سقم آن در فضای سایبری و رسانه های دیداری و شنیداری فارسی زبان برانگیخته شد .
بسیاری از همان ابتدا با سخنان مدحی با دیده و شک و تردید می نگریستند و بسیار دیگر هم متعجب از اینکه چطور فردی که به گفته خود از دل نظام امنیتی جمهوری اسلامی آمده است هنوز از گرد راه نرسیده اینچنین مطرح و در بستر حوادث ملتهب آن روزها جاری گردیده است .
هرچه که بود و هرچه که گفت اکنون مدحی در تهران است !
در زندان و یا در خانه اش (که بعید به نظر می رسد)هیچ فرقی ندارد ، اینکه چه اطلاعاتی را هم با خود برده است نیز اهمیتی ندارد چراکه اصولا ارتباطی با مهره های خاص و حساس اپوزسیون جمهوری اسلامی نداشته و اوج ارتباط وی با کسانی همچون مهرداد خوانساری و امیر حسین جهانشاهی و … بوده است که اصولا آنها نیز در متن اتفاقات رایج امروزی آنچنان تاثیرگذار و مطرح نیستند .
آنچه که اهمیت دارد در این میان یک :انگیزه پخش این فیلم با توجه به نزدیک شدن سالگرد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ و تلاش حکومت برای مرتبط جلوه دادن اعتراضات پس از انتخابات با بیگانگان است که البته سناریویی تکراری و کسل کننده است و دو اینکه جمهوری اسلامی بیشتر به کارکرد داخلی این فیلم می اندیشیده است چرا که اصولا ایرانیان خارج نشین هم افراد به عنوان مثال دخیل در اعترافات مدحی را می شناسند و جایگاه آنها راهم در اپوزسیون می دانند .
آنچه که برای جمهوری اسلامی اهمیت داشت بینندگان داخلی و چه بسا پاسداران و اطلاعاتی ها و بسیجی هایی بوده که بیننده این برنامه باشند تا هم خیال خروج ازکشور و اعتراض به ذهنشان خطور نکند و هم سرمست و کیفور از قدرت عظیم و غیرقابل وصف نیروهای امنیتی گردند و با فراغت بال بیشتری به سرکوب بپردازند ! اما با همه این اوصاف چند تذکر درجای خود باقی است .
بی شک اولین کسانی که تریبون های اطلاع رسانی خود را آنهم در حد وسیع و گسترده و مداوم در اختیار این فرد معلوم الحال گذاشته و از یک فرد ناچیز و گمنام یک «قهرمان ملی» و «سردار تواب» ساختند باید پاسخگو باشند که چرا به یکباره همه توش و توان تبلیغاتی و حمایتی و رسانه ای خود را در اختیار فردی گذاشتند که نه تنها از پیش هیچ نمی شناختند بلکه بی شک افراد بسیاری نسبت به سلامت و صداقت وی هشدار داده بودند ؟
درست است که مدحی هیچگونه ضربه فیزیکی و تاثیر گذاری نتوانست بر بدنه مخالفان جمهوری اسلامی وارد آورد اما جواب ناامید کردن مردم ،آنهایی که ساعتها می نشستند برپای رادیوها و تلویزیونها و برنامه های هیجانی وی را می دیدند و به سقوط روز افزون جمهوری اسلامی امیدوار تر می شدند را چه کسی اکنون باید بدهد؟
مطمئنا اذهان عمومی ایرانیان داخل و خارج از کشور حالا همه برایشان این سئوال پیش آمده که آیا مطرح کردن محمدرضا مدحی امری سهوی بوده است یا عمدی ؟
اگر سهوی بوده است که منطقی هم می باشد و «دیکته نانوشته غلط ندارد» باید بیایند و صادقانه از این اشتباه و قصور شان عذرخواهی نمایند که ناآگاهانه وارد یک بازی یک مامور اطلاعاتی ایران و یا نهایتا یک شیاد و فرصت طلب شدند .
چطور است که در ماجرای سقوط یک هواپیما در ایران همه ما از صدر تا ذیل خواستار پوزش و استعفای وزیر راه می شویم و عدم این امر را نشانه تکبر و دیکتاتوری جمهوری اسلامی می دانیم اما اشتباه و قصور به خودمان که می رسد کار به کی بود کی بود من نبودم می رسد ؟
همین نکات ریز و درشت است که صداقت مخالفان جمهوری اسلامی را مورد محک قرار می دهد و ما را در آزمونی سخت می نشاند که براستی در فردای نبود جمهوری اسلامی چه سیاستی را در پیش خواهند گرفت ؟
و از همه این نکات مهمتر اینکه گرچه ضعفهای اساسی ای را در سطوح بالای تئوری پردازان و مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی این داستان نمایان کرد اما بار دیگر شعور و درایت و بینش سیاسی آحاد مخالفان جمهوری اسلامی یعنی همانهایی که بدنه اصلی این جنبش هستند را نمایانگر شد که همه یکپارچه فریب این ترفند و سناریوی جنجالی جمهوری اسلامی را نخوردند و با بایکوت خبری این «فتنه» هدف اصلی شان را که آن حضور در «راهپیمایی بیست و دوم خرداد» است را نشانه گرفتند و برآن صحه گذاردند .