اختصاصی ایران برفینگ :
مقدمه: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مدتهاست که با اجرای پروژههای سرسام آور امنیتی و اقتصادی علاوه بر استعمار ثروتهای ملی، سعی بر این دارد با استفاده از اختلافات قومی و سیاسی مناطق حساس کشور را تحت کنترل دربیاورد. هزینههای کلان برای ایجاد پایگاههای بسیج، اردوهای فکری و امنیتی، پروپا گانداهای سیاسی و دینی با معیار مادی در مناطق مرزی و هم اکنون طرح تقسیم استانها و انتقال پایتخت به شهری دیگر با زمان بندی و مکان بندیهای مجهول و صد البته به نفع امنیت بیت رهبری !
سپاه پاسداران با اجرای طرح انتقال پایتخت، جدای از این که میلیاردها تومان سرمایهی ملی را مصرف مینماید، سپس با تشدد هم پوشانیهای قومی، با اعمال خشونت و افزایش حبس و اعدامها خوف و وحشت در بین ساکنین مناطق مختلف را ایجاد مینماید.
از سوی دیگر به نحوی با جدا سازی پایتخت سیاسی و تجاری از همدیگر، غلظت تاثیر قشر بورژوازی مخالف در مسایل سیاسی کاسته و یا با دریافت هزینههای کلانی که باید جهت ساختارهای جدید امنیتی در پایتخت جدید از بودجه پرداخت شود، بطور کلی ضمام امور را بدست خواهد گرفت و این همه جز فقیرتر شدن مردم و سرکوبهای مضاعف چیزی را در بر نخواهد داشت.
بحث انتقال پایتخت وبه ضمیمه آن موضوع تقسیم برخی از استانها، تئوری تنظیم شدهای از سوی سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی زیر مجموعه آن است. بزرگی شهر تهران و ناتوانی نیروهای مسلح و امنیتی در کنترل اعتراضات مردمی، یکی از عوامل مهمی است که این نهاد درصدد انتقال پایتخت به شهر کوچکتری باشد تا بتواند مدیریت اطلاعاتی وسرکوب خود را به نحو احسن انجام دهد.
سالیان سال است که بحث انتقال پایتخت مطرح و شنیده میشود و سبب این انتقال هم مسایل آلودگی هوا و همچنین شلوغی بیش از حد شهر تهران و ناتوانی در کنترل ترافیک اعلام گردیده است. حال اینکه بحث اصلی مساله امنیتی و سیاسی است، در این راستا نام و اسامی شهرهایی همچون اصفهان، تبریز و زنجان مطرح میشوند، شهرهای مطروحه به جز زنجان از تهران فاصله زیادی دارند، بافت مذهبی آنها قویتر و پشتیبانی امنیتی از آنان نیز دشوارتر است. لذا تاکید بیشتر سپاه بر شهرهایی چون کرج ، شهریار و یا حتی ” قم” خواهد بود، زیرا با توجه به رینگهایی امنیتی و نظامی این مناطق قابل کنترلتر خواهند بود.
در مبحثی دیگر نیز نوع برخورد با مساله کنترل پایتخت وجود خواهد داشت. اول این که تمرکز بر کنترل شهرهای دیگر سبب تضعیف کنترل سپاه و اطلاعات بر سایر مناطق نشود و دومین مورد: جهت بالانس باید مناطق “قرمز- اطلاعاتی”، همانند کردستان، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان با سیاست تفرقهای و عدم کنترل قدرت توسط نیروهای بومی مورد اعمال حاکمیت قرار بگیرند .
در این راستا بعد از ناکام ماندن طرح فدرالیزه کردن امنیتی کشور در دوران محمد خاتمی رییس جمهور اصلاحات، با روی کار آمدن مجدد مجریان امنیتی بسان روحانی، این مساله مجددا به عرضه ظهور آمد . ابتدا تجزیه آذربایجان و سپس کردستان و حفظ امنیت مناطق مرزی بر اساس توازن نژادی و مذهبی.
بعد از بیانات نماینده مردم مهاباد مبنی بر جداسازی مناطق کردنشین استان آذربایجان غربی از این منطقه، شاهد برخی از عکسالعملها از سوی چندین نماینده مجلس و شبکههای اجتماعی بودیم.
وزارت اطلاعات با القای این امر سعی در ایجاد یک توازن فکری در منطقه داشته ونمایندگان تابعالامر نیز در این موضوع سهیم هستند.
آیا مرکزیت استان ادعایی “کردستان شمالی” که شهر مهاباد خواهد بود، ایجاد رقیبی برای کردستان و یا این که نمود ساختار دوگانه در بین مخالفین و مردم کرد نخواهد بود؟
بعد از برخی تحرکات سیاسی در ترکیه و همچنین عراق در زمینه مساله کردستان، دولت ایران نیز کم مایل نیست با اعطای برخی از رانتهای بیهوده به کردستان سعی در عدم نفوذ این تحرکات دموکراتیک و سیاسی به قشر کرد جامعه شوند .
نمونهای از این اقدامات ایجاد “کردستان شمالی” و بطور کلی حذف نام آذربایجان از مناطق مرزی فی مابین ایران ، ترکیه وعراق خواهد بود .
سپاه پاسداران رژیم ایران بعد از سالها درگیری با نیروهای شبه نظامی کرد و بلوچ در این مناطق حساس، با ترس از قدرت گرفتن بارزانی در عراق و هم چنین خود مختار شدن مناطق شرقی جمهوری ترکیه و مضافا تحرکات حزبهای کردی در سوریه، به نوعی در آماده باش کامل به جهت مقابله با هرگونه تحرکی در کردستان به سر میبرد.
اولین سناریو این طرح نیز همین مساله ایجاد”کردستان شمالی” است و پس از اینکه ترکها به این موضع معترض شدند، از دل استان کردستان یک استان قروه یا بیجار ترک را درآورده و بدین وسیله به جای کانالیزه شدن جهت فکری آذربایجان و کردستان به مسایل کلان مملکت، با اوج گرفتن اختلافات این دوقوهی بالقوه همدیگر را سرکوب کنند .
پروژههای این چنینی که در اتاق فکر سپاه پاسداران انجام میشوند جز ایجاد نفاق در بین آحاد جامعه، نتیجهای را در بر نخواهد داشت.
اصولا ساختار تقسیم بندیهای استانی کشور نیز در راستایی نبود که سبب اختلال قومیتی شود. ولیکن با نگرشی کوتاه به همان نامه معروف سید مهدی ابطحی رییس دفتر سید محمد خاتمی که خواستار مهاجرت لرها به خوزستان بود، متوجه میشویم مساله از تقسیم ساده یک استان فراتر است. تلفیق قومیتها در مناطق “قرمز امنیتی” سبب میشود که منابع آنها نیز به راحتی تاراج شود، لابیهای قومیتی ایجاد نشود و نزدیکی به دولت به مسابقهای جهت کسب مقام و محبوبیت تبدیل گردد، قدرت عشیرهای از بین رفته و قدرت محض منحصر به حکومت میشود.
حال باید دید انتقال نهادهای حکومتی و امنیتی به سایر مناطق وتضعیف نیروی بالقوه قومیتی در استانها میتواند سبب خیال راحتی سپاه و بویژه بیت رهبری جهت کنترل خود به خود این ساختارهای پریشان مردمی شود!؟
متاسفانه در صورت اجرای این چنین پروژههای خطرناک و هزینه بار، به جای رسیدن به آن آرزوی فدرالیزم واقعی شاهد یک چنین نزاع عقیدتی و سیاسی ما بین نیروهای قومی به جای مبارزه با ساختار اصلی قدرت یعنی سپاه و نهادهای امنیتی خواهد بود.
میلیاردها دلاری که به نام حفظ امنیت از بودجه دریافت و روانه جیبهای سرداران میشود و یا فقر و فلاکتی که مرزهای کشور و ساکنینش را در برگرفته مرتفع نمی شود و یا اعدامها و حبسهایی که زینت دهنده لیست بیلان فرمایشی فرماندهان سپاه جهت اطمینان خاطر علی خامنهای است جز با روشنگری و بیداری ملی در جهت مبارزه با این طاعون سیاسی و اقتصادی حل نخواهد شد.