سپاه پاسداران، میلیتاریسم اقتصادی و تحریم های احتمالی
دکتر حسین علیزاده دیپلمات پیشین ایران
ایران بریفینگ- شواهدی در دست است که با روی کار آمدن ترامپ، دولت امریکا و برخی متحدانش به دنبال تحت تحریم قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند. از جمله در جدیدترین اقدام، در 27 ژوئن 256 عضو از 751 عضو پارلمان اروپا طی بیانیه ای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک نهاد “واقعا تروریستی” خوانده و ضمن درخواست تحریم آن از سوی اتحادیه اروپا، سازمان ملل و ایالات متحده، به کشورهایی که با ایران معاملات تجاری دارند درباره احتمال شراکت با سپاه به دلیل گستره فعالیت های اقتصادی این نهاد نظامی در ایران هشدار داده است.[1]
گرچه تاکنون برخی شرکت ها، نهادها و افراد حقیقی یا حقوقی مرتبط با سپاه پاسداران در فهرست تحریم ها قرار گرفته اند، اما، تحریم کردن کلیت سپاه پاسداران (اگر محقق شود) ضربه بزرگی بر پیکره نظامی جمهوری اسلامی خواهد بود. در آن صورت، خرد و کلان این نهاد برای به روز رسانی خود، برای باز سازی خود، برای مراودات مالی خود، برای سفرهای خود و برای همکاری نظامی خود با دیگر کشورها دچار تضییقات بسیار می شوند.
ابعاد این آوار هنگامی دانسته می شود که به یاد آوریم این نهاد نظامی از عرصه سیاست گرفته تا صنعت، فرهنگ، ورزش، اقتصاد، رسانه، قضاوت و… حضور دارد. برای پی بردن به رشد سرطانی سپاه در جای جای نهادهای دولتی و خصوصی کافی است آن را با ارتش جمهوری اسلامی مقایسه و از خود پرسش کنیم که آیا هیچ رسانه ای را می توان یافت که در راس آن افسران ارتش باشند؟ آیا حزبی را می توان یافت که موسس آن ارتشی باشد؟ آیا باشگاه ورزشی را می توان یافت که اعضای هیات مدیره آن ارتشی باشند؟ آیا هیچ بنیاد مالی- پولی را می توان یافت که ارتش راه اندازی کرده باشد؟ آیا تا کنون شنیده شده که ارتش دارای بنادر ویژه خود (نه تحت نظارت گمرک کشور) است؟ آیا ارتش در بیرون از مرزهای ایران در ابعاد نیروی قدس نیرو گسیل کرده است؟ آیا هیچ درجه دار ارتش را می توان مثال آورد که بر مسند شهرداری، استانداری یا وزارت تکیه زده باشد؟ آیا هیچ از آنان را می توان مثال آورد که در مسند سفیر به کشوری دیگر اعزام شده باشد؟
اگر پاسخ به همه اینها منفی است و اگر پاسخ به همه این پرسش ها در مورد سپاه پاسداران مثبت است، نباید پرسید که سپاه پاسدارن چگونه نهادی است؟ باید پرسید که سپاه پاسداران چگونه نهادی نیست؟ آیا سپاه حزب نیست؟ آیا رسانه نیست؟ آیا بنیاد مالی- پولی نیست؟ آیا بنیاد فرهنگی – ورزشی نیست؟ آیا هیچ یک از سه قوه قضائیه را می توان مثال آورد که سپاه پاسداران در آن حضور و نفوذ نداشته باشد؟ تنها برای یک نمونه کافی است که به یاد آوریم مهدی کروبی در زمان ریاست بر مجلس ششم اعلام کرد که سپاه ۶۰ اسکله غیرمجاز در جنوب کشور ایجاد کرده و دولت احمدی نژاد در پایان کارش اعلام کرد که 167 اسکله تحت نظارت نهادهای دولتی نیستند.
افزون بر این همه نفوذ سرطانی سپاه این نکته را نیز نباید از یاد برد که سردار حسین همدانی (فرمانده سپاه محمد رسول الله که مهرماه ۱۳۹۴ در سوریه کشته شد) اذعان داشته بود حدود ۵ هزار نفر از “اشرار و اراذل” را که با تیغ و قمه سر و کار داشتند و نیز حدود ۴۵هزار بسیجی را برای سرکوب جنبش سبز در سال 88، سامان داده بود. همچنین سردار جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، به صراحت اعلام کرده بود که “ماموریتهای سپاه محدود به عرصه نظامی، دفاعی و امنیتی نیست.” وی تاکید کرده است: “مقام معظم رهبری هیچگونه محدودیتی را برای سپاه در انجام ماموریت در ابعاد مختلف دفاع از انقلاب اسلامی قائل نشده است.”
در راستای همین دفاع از انقلاب بود که در سال ۸۴ سردار ذوالقدر، از برنامه های کلان و چند لایه و پیچده سپاه پرده برداشت که در نهایت منتهی به پیروزی محمود احمدی نژاد در ریاست جمهری آن سال شد.
ابوالحسن بنی صدر نخسستین رییس جمهور ایران در سخنی مختصر و گویا چنین ارزیابی کرده که اینک سپاه حتی بر سه قوه برتری جسته است. برای مثال مجلس شورای اسلامی اختیار نظارت خود را بر سپاه از دست داده است. او به درستی گفته که سپاه قدرتی بیرون از دولت و فوق دولت و حاکم بر دولت است.
این ارزیابی نخستین رییس جمهور ایران وقتی معنای و مفهومی دلهره آور به دست می دهد که به یاد آوریم احمدی نژاد، دیگر رییس جمهور ایران، سپاهیان را “برادران قاچاقچی” دانسته بود و حسن روحانی رییس جمهور کنونی نیز در توصیف رشد سرطانی سپاه گفته است: “اگر سرمایه، سایت، روزنامه، خبرگزاری، توپ و امکانات نظامی و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم که باشد، فاسد می شود.”
هنگامی که شاهدیم از ابوالحسن بنی صدر تا محمود احمدی نژاد و حسن روحانی به چینن ارزیابی هولناکی رسیده اند باید باور داشت که تمام آمپرهای خطر در جمهوری اسلامی به دست سپاه روشن شده است. اما، رهبری که باید به این علایم خطر توجه کند، به آن ها بی توجه است.
بر این مبنا، تحریم احتمالی سپاه صرفا تحریم این نهاد نیست بلکه از آن بالاتر تحریم دوباره ایران است؛ تحریمی به مراتب سهمگین تر از تحریم های هسته ای. در تحریم هسته ای، آیت الله خامنه ای از پروزه هسته ای دست شست تا تحریم ها برداشته شوند. در صورت تحریم سپاه پاسداران او باید از چه چیز دست بشوید تا تحریم ها برطرف شوند؟ آیا او می تواند از کلیت سپاه پاسداران چشم بشویید تا تحریم ها برچیده شوند؟ آیا او می تواند سپاهیانی را که در تحکیم قدرت او مهم ترین عنصر بودند، قربانی کند؟ حتی اگر او بخواهد آیا سپاه پاسداران چنین اجازه ای را به او می دهند؟ آیا سپاه در برابر قربانی شدنش سکوت خواهد کرد؟
اگر پاسخ به همه این پرسش های منفی است، راه برونرفت از تحریم هایی که به احتمال زیاد برای سپاه در پیش است، چه می تواند باشد جز اینکه رهبر جمهور اسلامی از هم اکنون نقش سپاه را به چیزی مانند نقش ارتش جمهوری اسلامی تقلیل دهد.
منابع:
[1] http://www.bbc.com/persian/iran-40415620