خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران نوشته است : چندی پیش فتوایی منتسب به رهبری در کانالها منتشرشده که مدعی بود حضرت آیتالله خامنهای تعدد زوجات را در شرایط فعلی جامعه مستحب میدانند. شنیده شده اخیرا در جمعی با حضور رهبری، یکی از حضار از ایشان درباره صحت این فتوا سوال میپرسد. آیتالله خامنهای با شنیدن این مطلب برافروخته شدهاند و متعجب گفتهاند که اصلا بنده همچین فتوایی ندارم و اصلا همچین چیزی را قبول ندارم؛ چه کسی این را گفته است؟ آقایان حتی به شوخی هم نباید درباره تعدد زوجات حرف بزنند، که باعث دلسردی خانمها میشود.
جالب آنکه رهبر انقلاب این نظر را در محل کارشان هم اجرایی کردند و هشدار دادهاند که افراد شاغل در بیت رهبری اگر همسر دوم اختیار کنند، اخراج میشوند.
به دنبال این خبر لازم دانستیم نام دو تن از اعضای دفتر رهبری و پیشینه آنها را برای اطلاع عموم و آقای خامنه ای مرور کنیم :
اولین فرد: سید علی (ابراهیم) مقدم
نام سید علی مقدم معاون ارتباط مردمی دفتر رهبری، در رسوایی سعید طوسی جنجالی شد و او را از سایه برون آورد مدیری که به گفته شاکیان پرونده «سعید طوسی» (قاری قرآنی که متهم به تجاوز به چند نوجوان است)، در این پرونده اعمالنفوذ کرده و مانع از رسیدگی قانونی شده است. سید علی مقدم فرزند «سید محمدتقی مقدم» و اهل سبزوار است. او باجناق «محسن مهر علیزاده»، رئیس سازمان تربیتبدنی دولت خاتمی و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ است. بر اساس اظهارات شاکیان پرونده سعید طوسی او سال ۹۱ در «شورای عالی قرآن» توبهنامهای امضا کرده است. این توبهنامه به اطلاع مقدم نیز رسیده ولی او واکنش خاصی نشان نداده و حتی مانع ورود و دخالت حجتالاسلام «کاظم صدیقی»، امامجمعه موقت تهران به این پرونده شده است. سید علی مقدم همچنین به نقل از خامنهای، به «صادق لاریجانی» گفته است: «جمع کنید این پرونده را.» این اولین بار نیست که نام مقدم جنجالآفرین میشود در دهه ۶۰ او حاج ابراهیم سپاه لبنان بود و هماهنگی تهران با لبنان را بر عهده داشت و تا سال ۱۳۶۸ هم در لبنان بود تا اینکه همسر وی در تهران مطلع میشود حاج ابراهیم در جنوب لبنان همسر دوم اختیار کرده همسرش به بیروت میآید و جنجالی آغاز میشود و… در بیروت ماندن وی دیگر به وجهه سپاه لطمه وارد میکرد او به تهران میآید و در دفتر ریاست جمهوری وقت مشغول به کار میشود و چندی بعد نیز با فوت آیتالله خمینی و آغاز رهبری سید علی خامنهای در دفتر خامنهای مشغول به کار میشود تا به امروز که همسر اول وی در تهران و همسر لبنانی وی در مشهد زندگی میکند.
اما از دیگر اعضای دو زنِ بیت رهبری میشود به «حمیدرضا نقاشیان» اشاره کرد، نقاشیان یکی از چهرههایی است که از همان روزهای اول انقلاب گرچه حضور فعال و پررنگی در اطراف آیتالله خمینی و شورای انقلاب داشت اما نامش پرآوازه نیست.
وی که فعالیت سیاسی را از پیش از انقلاب و با گروههای مسلحانه زیرزمینی همچون «فجر اسلام» و «توحیدی صف» آغاز کرد با افرادی همچون علی رسولی محلاتی، عباسعلی و احمد ناطق نوری، محسن رضایی و همچنین محمد بروجردی در تماس و فعالیت بود، با پیروزی انقلاب اسلامی این گروهها که بعدها شاکله «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و همچنین سپاه پاسداران بودند در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب عمده نقشهای امنیتی آن ایام را بر عهده داشتند.
با تصمیم آیتالله خمینی مبنی بر بازگشتش به کشور از سوی شورای انقلاب اکبر ناطق نوری مسئول میگردد که وظیفه استقبال از امام و انتظامات آن را بر عهده گیرد و بهاینترتیب ناطق نوری از حمید نقاشیان نیز میخواهد که در این مسئولیت وی را همراهی نماید و اینگونه بود که نقاشیان وارد «مدارس رفاه و علوی» گردید و در کنار آیتالله خمینی قرار گرفت.
از همان روزهای اول بر اعدامهای سران پهلوی در مدرسه علوی و بازداشت آنها در زیرزمین مدرسه نظارت داشت تا در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ که مرتضی مطهری توسط گروه فرقان ترور گشت، آیتالله خمینی که در آن زمان هنوز هیچ نیروی امنیتی و یا انتظامی مورد وثوقی در اختیار نداشت به نقاشیان فرمان پیگیری و شناسایی عاملان ترور مطهری را میدهد و در فرصت بسیار کوتاهی حمید نقاشیان باهمکاری گروهی که در زیرزمین سازمان ضداطلاعات ارتش (واقع در چهارراه قصر تهران) که توسط محسن رضایی و محمدباقر ذوالقدر گردانده میشد و بند امنیتی ساواک در زندان اوین (بند ۲۰۹ فعلی) که مدیریتش در آن زمان در دست دوست دیگرش محمد بروجردی بود موفق میشود که عاملان ترور مطهری را که وابسته به گروه فرقان بودهاند شناسایی و بازداشت نماید و بلافاصله کار بازجویی از ضاربان را در همان اوین آغاز کند نقاشیان پسازآنکه در بازجوییها از اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان و محمدعلی بصیری دیگر عضو گروه متوجه میشود که ضارب اصلی ترور بصیری است همان شب وی را در زندان اوین به ضرب گلوله میکشد. این در حالی بوده که خبر بازداشت ضاربان مطهری تازه به آیتالله خمینی رسیده و خمینی نیز به آیتالله منتظری فرمان میدهد که یک قاضی برای این گروه تعیین نموده و آنان را محاکمه نماید، منتظری نیز حجتالاسلام معادیخواه را انتخاب و روانه زندان اوین میکند، معادیخواه البته سی سال بعد در گفتگو با اکبر منتجی درباره آن شب و اتفاقات پیچیدهای که افتاد خود میگوید: «وقتی ما باخبر شدیم که این گروه دستگیر شدند، اولین چیزی که برایم اهمیت داشت این بود که قاتل شهید مطهری را ببینم به همین دلیل خیلی سریع به زندان اوین رفتم. آقای حمید نقاشان یکی از کسانی بود که برای دستگیری این افراد در تلاش بود.
مگر کسان دیگری هم بودند؟
بله. دو گروه بهصورت همزمان فعال بودند تا گروه فرقان را کشف کنند. آنها جدا از هم کار میکردند و هر دو گروه به آقای هاشمی رفسنجانی مراجعه کرده بودند. ایشان این دو گروه را یکی کرد تا کارها خنثی نشود. دو گروه را معرفی میکنید؟
یکی گروه آقای حمید نقاشان بود. اینها جمعی بودند که دورهم جمع میشدند و اینجور کارها را دنبال میکردند.
آقای ناطق نوری اینها را بهتر میشناسد. موقعی که من اینها را دیدم، با آقای ناطق رفیق بودند. شخصی به نام هنردوست بود که او نیز همراه گروه بود. من قبلاً آنها را در مدرسه علوی دیده بودم. چون آقای ناطق در مدرسه علوی مسئول انتظامات بود و نیروهایی که در کار انتظامات فعال بودند، همین گروه بودند. اصلاً حمید نقاشان خیلی وقتها در کنار امام مینشست. عکسها را اگر ببینید، او را در کنار امام میبینیم.
حکم اعدام قاتل شهید مطهری را چه کسی داده بود؟
نمیدانم. هنوز هم مشخص نیست. بعداً هم که مشغول کار شدم، دیگر نپرسیدم چه کسی این حکم را صادر کرده است. احتمالاً آقای محمدی گیلانی باید حکم را داده باشد. چون اوین یک افرادی را برای این کارها داشت. آن افرادی که آن زمان در اوین مشغول بودند، در رأسشان محمدی گیلانی بود. بقیه نیروهای ایشان بودند
آقای نقاشان در زندان اوین سمت داشت؟
۲۰۹ دست ایشان بود. یعنی بند ۲۰۹ برای کار این گروه در نظر گرفتهشده بود. پیشازاینکه اعضای گروه فرقان دستگیر شوند، جایی برای شنود لازم بود. بند ۲۰۹ برای چنین کاری تعبیهشده بود و دست اینها بود. من طبیعتاً در فعالیت قبلی آنها نیستم و نبودم. فقط از همین مقطع وارد شدم.
وقتی آقای نقاشان گفت همه را میکشیم واکنش شما چه بود؟
تعجب کردم. گفتم من خودم میایستم و با آنها صحبت میکنم. بهر حال در بعدازاین اقدام بود که نقاشیان تبدیل به یک چهره امنیتی معتمد آیتالله خمینی میگردد چراکه در بعد از واقعه گروگانگیری سفارت آمریکا و حادثه طبس او وظیفه نگهداری تعدادی از گروگانهای آمریکایی را به عهده میگیرد و از همینجا نقش وی در جریان معامله با جمهوریخواهان آمریکایی و تیم ریگان آغاز میشود، وی که در تماس مستقیم با سید احمد خمینی و آیتالله خمینی بوده مأموریت مییابد تا آزادی گروگانهای آمریکایی را به تعویق بیندازند تا رونالد ریگان که رقابت سختی با جیمی کارتر داشته است به ریاست جمهوری آمریکا برسد و بر همین اساس بود که دو طرف پیشازاین اتفاق برای نشان دادن حسن نیت همدیگر دست به چند فقره معامله سلاح میزنند و نهایت گروگانهای آمریکایی درست ۲۰ دقیقه پس از مراسم تحلیف رونالد ریگان آزاد میشوند!
روبرت پاری در فصل سیزدهم کتاب «حیله یا خیانت: رمز و راز اکتبر سورپرایز» که بعدها توسط ابوالحسن بنیصدر ترجمه و تنظیمشده است درباره نقش حمید نقاشیان در این ماجرا مینویسد: «ویلیام هرمن، که همکار نقاشیان در خرید اسلحه بوده است به من گفت: «در ۲۱ ژانویه ۱۹۸۱، یک روز پیش از آنکه از تهران به اروپا بروم، نقاشیان در هتل به دیدار من آمد و باهم برای صرف شام رفتیم. درباره آزادی گروگانها بحث میکردیم. از گفتگوها که اشخاص مختلف انجام داده بودند و به آزادی گروگانها راه بردند. نقاشیان به من گفت: در اکتبر ۱۹۸۰، پیش از انتخابات، معاملهای میان دستگاه ریگان با ما به عمل آمد نه برای اینکه گروگانها آزاد شوند بلکه برای آنکه تا بعد از انتخابات و تصدی ریاست جمهوری از سوی ریگان، آزاد نشوند. هرمن ادامه داد: من بر این باورم که آنچه نقاشیان به من گفت، حقیقت دارد. نقاشیان هیچ دلیلی برای دروغ گفتن نداشت. نه چیزی از دست میداد و نه چیزی به دست میآورد، آن زمان، نقاشان مأمور خرید سپاه پاسداران بود. من به امریکا بازگشتم و با یک شرکت برزیلی، ترتیب فروش مقدار کمی اسلحه به ایران را دادم. بهاتفاق نقاشان به برزیل رفتیم تا با کارخانههای این کشور معاملاتی را انجام دهیم. اوایل ۱۹۸۰ بود. ما به مدت ۱۰ روز به برزیل سفر کردیم و خریدهای لازم را انجام دادیم. بعد به اروپا رفتیم و ازآنجا، من به امریکا بازگشتم. در ماههای اول، نقاشان حاضر نمیشد با من اطلاعی را در میان بگذارد. اما در ایام عید تولد مسیح ۱۹۸۰، ما نخستین معامله را باهم کردیم. از آن زمان، این مرد به من اعتماد پیدا کرد و آن را به من نشان داد. در ژانویه ۱۹۸۱، من به تهران دعوت شدم تا با وزیر دفاع دیدار کنم. آنوقت بود که من درباره تماسهای جمهوریخواهها با رژیم خمینی، شنیدم.»
حالا نهتنها نقاشیان یک چهره امنیتی است بلکه با وقوع این ماجراها تبدیل به یک چهره اقتصادی نیز شده است، وی که با محسن رفیقدوست نیز از همان روز استقبال از آیتالله خمینی آشنا شده بود در وزارت سپاه پاسداران مسئول خرید خارجی گردید و در وزارت سپاه بود تا آن وزارت در وزارت دفاع ادغام گردید، در بعد از فوت آیتالله خمینی و ریاست رفیقدوست بر بنیاد مستضعفان و همراهی نقاشیان با وی بود که پای وی به حلقه در حال تشکیل رهبر جدید علی خامنهای باز شد، نقاشیان که آشنایی مختصری با علی خامنهای در زمان جنگ و بهواسطه فعالیتهایش در وزارت سپاه داشت بهزودی به چهره معتمد در بیت رهبری بدل شد آنسان که در جمع نزدیکان رهبری از او بهعنوان «صندوق آقا» نامبرده میشود، چراکه نقاشیان بهواسطه زد و بندهای سیاسی و امنیتیاش توانسته بود بر شرکتها و بنگاههای اقتصادی متعددی دست بیابد، کارخانه مبلیران، موسسه صاحبالزمانی، نمایندگی و شرکت کاترپیلار، شرکت همکار ماشین، شرکت کامپیوتری ایران کامپیوتر سیستم (ICS)، موسسه مطبوعاتی سخنگستر (روزنامههای ایران نیوز و صبح اقتصاد) مرکز پخش مواد سوپرمارکتی هماک و … تنها گوشههایی از شرکتهایی است که نقاشیان توانسته در سایه رهبری در خلال این سالها بر آن دست یابد.
نقاشیان و یا همان «صندوق آقا» در دهه هفتاد در بسیاری از پروژههای امنیتی بیت رهبری بهعنوان حامی و پشتیبان عمل مینمود، حمایت مالی از تشکلهای سیاسی موردنظر رهبری، حمایت مالی از انصار حزبالله و… اموری بود که خامنهای به وی واگذار کرده بود، در دهه هشتاد نیز با شروع ماجراهای هستهای و تلاش حکومت ایران بر دستیابی به صنایع نظامی هوا و فضا وی از سوی خامنهای مأمور میگردد تا با ایجاد شرکتهای اقماری در خارج از کشور منجمله انگلستان، امارات متحده عربی، مالزی، تایلند و روسیه سعی بر دور زدن تحریمها نماید. بهعنوانمثال نامبرده بیش از پنج است در امارات و قطر در صاحب «رستورانهای زنجیرهای دلی بایت» است.
حمید نقاشیان که در پیش از انقلاب راننده تاکسی بود و توانسته بود با قرض از دوستان دو اتاق در طبقه بالای منزل پدریاش در شهرآرا بسازد تا بتواند ازدواج نماید هماکنون فرزندان خود را برای تحصیل وزندگی به انگلستان فرستاده است (محمد نقاشیان هماکنون در دانشگاه بیرمنگام انگلستان در مقطع دکترا در حال تحصیل هست) او برای همسر اول (که مادر یک پسر و سه دخترش هست و در بین کارکنان دفتر نقاشیان ملقب به حاجخانم بزرگه است) در منطقه دربند تهران خانه باغی به مساحت دو هزار متر دارد و همسر دوم او شهره نقدی که منشیاش در شرکت همکار ماشین بوده را که سالها برای وی منزلی در کوچه مجاور شرکت تهیه نموده بود و پس از یک رسوایی اخلاقی عاقبت مجبور شد در سال ۱۳۹۰ آن را به عقد خود درآورد، در پنت هاووسی در دوبی در برج سلطانا در منطقه پالم به مبلغ پنج میلیون درهم ساکن نماید.